عشق مقدس به قدس و خشم بیپایان از اسرائیل

امروز بیش از هر زمان دیگری ثابت شد «قدس» تنها یک نقطه روی نقشه نیست، بلکه عزیز امت اسلامی و تمام آزادیخواهان جهان است و زخمهای آن هر دل با ایمانی را به درد میآورد.
به گزارش خبرگزاری فارس از قزوین، امروز آخرین جمعه ماه رمضان بود و در شهر ما قزوین از هر سو، صدای پای مشتاقانی به گوش میرسید که با عزمی راسخ و قلبی مالامال از عشق و خشم، به سوی میدان میرعماد به عنوان نقطه شروع راهپیمایی روز قدس سرازیر میشدند.
پیرزنی با چشمانی اشکبار و دستانی لرزان که تصویر کودکی اهل غزه را محکم در آغوش گرفته بود، نوجوانی با پرچم فلسطین که گویی بار امت را بر دوش میکشید و مردی میانسال با صدایی رسا که فریاد میزد: «قدس آزاد خواهد شد»، همه و همه، تاروپود یک روح واحد بودند؛ روحی که برای آزادی قدس نفس میکشید.
نفرتی که در رگها جریان داشت امروز هیچکس نمیتوانست آنچه را که قلبها فریاد میزدند، بیان کند. چهرهها کتابی گشوده از درد و امید بودند.
زنی میان جمعیت، عکس کودک شهیدی را بالا گرفته بود و اشکهایش روی تصویر آن چهره معصوم میچکید. گویی هر قطره اشک، روایتی از غم مادران غزه بود.جوانی با رگهای برجسته گردن فریاد زد: چقدر خون؟ چقدر جنایت؟ اینها بچههای ما هستند و جمعیت یکپارچه همراهش شدند، گویی این صدا از اعماق تاریخ برخاسته بود.
کودکی با موهای بهم ریخته و چشمانی معصوم، پرچم فلسطین را در دست داشت و به مادرش نگاه میکرد: مامان، اونجا هم بچهها مثل من بستنی دوست دارن؟ مادرش او را محکم در آغوش گرفت و زمزمهاش در میان شعارها گم شد: عزیزم، اونجا بچهها حتی آب هم ندارن... بعضیهاشون تو آغوش مادرشون شهید میشن.
غزه در قلب قزویندر میان این دریای انسانی، پلاکاردی خودنمایی میکرد: «من یک فلسطینیام، فقط در جغرافیای دیگری متولد شدهام.» این جمله، تنها یک شعار نبود، بلکه بازتابی از باور عمیق مردمی بود که درد فلسطین را درد خود میدانستند.جوانان با گوشیهایشان، صحنههای دلخراش کشتار غزه را نشان میدادند. تصاویری از کودکانی که زیر آوار نگاههای بیتفاوت جهان جان میدادند. مردم دور هم جمع میشدند؛ برخی با دندانهای به هم فشرده و مشتهای گره کرده، برخی با اشکهایی که بیاختیار جاری میشد.
ناگهان زمزمهای از میان جمعیت برخاست: «یا حسین...» و این صدا، موجوار در میان مردم پیچید، گویی یادآور این بود که مبارزه برای عدالت، از کربلا تا غزه ادامه دارد. پرواز کبوترهای سفید در آسمانراهپیمایی، خروشی یکپارچه بود و شعارها مانند موجی خشمگین، فضا را میکوبید: مرگ بر اسرائیل، مرگ بر آمریکا.
در میان این هیاهو، لحظاتی زمان ایستاد. لحظاتی که کبوترهای سفید در آسمان قزوین مشاهده شدند. پرندگانِ صلح، بالهایشان را گشودند و بر فراز جمعیت چرخیدند. یکی از آنها روی دستان کودکی نشست، انگار میخواست پیامی از قدس بیاورد: نترس، آرزوهای تو را به آسمان قدس میبرم. کودک، بیآنکه کلمات را بداند، لبخند زد و کبوتر دوباره به پرواز درآمد. گویی با هر بال زدنش، دعایی برای آزادی قدس را با خود میبرد. پایان راه، اما نه پایان عهدامروز بیش از هر زمان دیگری ثابت شد «قدس» تنها یک نقطه روی نقشه نیست، بلکه عزیز امت اسلامی و تمام آزادیخواهان جهان است و زخمهای آن هر دل با ایمانی را به درد میآورد. راهپیمایی به پایان رسید و مردم این خطه ثابت کردند، تا آخرین قطره خون، پاسدار این آرمان خواهند ماند.